دو سه روز پیش، سام یکی از رفقای قدیمی را بعد از حدود 8 سال دیدم.
انگلیس زندگی می کند و برای یک سری از کارهایش به ایران آمده. باهم صحبت کردیم.
گفت 1400 رای می دهی؟
گفتم تو چی؟
گفت من در هیچکدام از انتخابات انگلیس هم شرکت نکرده ام چه برسد به ایران.
خیلی فی البداهه گفتم به هرحال برای کشوری مثل انگلیس، فرقی ندارد بلر نخست وزیر باشد یا ترزا می. سیستم کار خودش را می کند. ولی در ایران فرق بین قالیباف و آنقدر هست که مجبور به انتهاب باشی.
به هرحال انتخاب من نیست ولی چون در ایران سیستمی وجود ندارد، سلیقه های متفاوت، خروجی های متفاوتی دارند که در جزئی ترین بخش های زندگی شما، خودش را نشان می دهد.
نمی دانم ولی به نظرم کمی قانع شد.
سرنوشت کودکانی که پدرشان اروپایی بوده و به عضویت داعش درآمدند این روزها تبدیل به یک بحران شده. سوریه و عراق توانایی مالی نگهداریشان را ندارند و از طرفی میگویند پدران اینها خودشان غیرقانونی بودهاند. کشورهای اروپایی هم زیر بارشان نمیروند. عجب وضعی .
سوم اسفند روز جهانی زبان مادری بود.
فارغ از بحث زبان مادری، سوال اینجاست که شوونیسم فارسی دقیقا کجاست؟ از آذربایجان تا استان فارس را ترک میدانند. عزیزان کرد هم که مدعی سه استان هستند. شمال خراسان را هم که ترک و کرد میدانند. سایر نواحی را هم لر، بلوچ، گیلگ، عرب و . میدانند. پس محل اسکان قوم فارس کجاست؟
به قول ضیا صدرالاشراف، زبان مادری، زبانی است که یک کودک از مادرش میآموزد. من با این مسئله مشکلی ندارم و پیشتر هم در مطالبی که درباب اقلیت ها در همین وبلاگ نوشتهام، گفته ام که این مسئله نباید مقدمه ای بر تجزیه یا تفکر فدرالیسم در ایران شود.
سوال من از مدعیان شوونیسم فارسی این است که قوم فارس دقیقا کجاست؟ ابزار سلطه او کجاست؟
برای کسانی که به تاریخ معاصر ایران و جریانان چپ مارکسیستی علاقمندند، انور خامهآی نام آشنایی است. او در سن 102 سالگی، امروز فوت کرد.
او از یاران تقی ارانی بود و از 53 نفر معروف که در دوره رضا شاه به جرم مارکسیست بودن به زندان افتادند. مثل بزرگ علوی و .
از او مطالب زیادی خواندهام و در نسیم بیداری هم یادم هست که برایش پروندهای نوشته بودند مصاحبه خوبی هم ضمیمه اش کرده بودند.
او رفت تا به رفقای چپش که سالهاست فوت کردهاند بپیوندد ولی هیچگاه جامعه ایران، آن چیزی نشد که او و 52 نفر دیگر میخواستند.
چند روز پیش، رضا یکی از دوستان نزدیکم سوال سادهای از من کرد که تقریبا یک هفته است که کماکان به آن فکر می کنم.
چرا از اقتصاد بازار آزاد دفاع نمیکنم؟
عجیب سوالی است. برای منی که جامعه شناسی خوانده ام، طبیعتا مارکسیسم جذابیت هایی دارد ولی این همه چیز نیست.
شاید همه چیز در همان جمله اولی که به او گفتم نهفته باشد. نظام سرمایه داری و اقتصاد آزاد خیلی بی رحم است. برای سرمایه داری و اقتصاد ازادی اهمیتی ندارد که دو صدک پایین جامعه ایرانی در ماه کمتر از 20 هزار تومان درآمد دارد (یعنی حتی توانایی خرید روزی یک سنگگ را هم ندارند)
برای سرمایه داری چیزی جز اعداد اهمیت ندارد. دولت یک بنگاه اقتصادی است که نباید ضرر دهد.
وقتی که دکتر نیلی و غنی نژاد و امثال هم و یه مشت کارگزارانی دست پرورده اقتصاد رفسنجانی سر کار باشن، آخرش هم می شه همین که بگه دولت را لاغر کنید تا تکان بخورد.
دولت تکان بخورد که چه؟
کینز به خوبی می گوید در دوره رکود باید اشتغال کاذب ایجاد شود ولی در اینجا هنوز دنبال لاغر کردن دولت هستند. حتی در این راه هم انقدر صادق نیستند که ادعا می کنند. آنها چشم از شستا بر نمی دارند چون پول ساز است. از خودرو سازی دست بر نمی دارند چون پول ساز است. فقط وقتی دولت را لاغر می کنند که بنگاه در آستانه ورشکستگی باشد.
کشور من جایی است که اعضای اتاق بازرگانیش دو و نیم برابر اتاق صنعتش هستند و باید هم اینگونه باشد که تولید نباشد و همه نگران باشند که اگر دلار پایین بیاید، بازار پر از جنس های خارجی می شود و کارگر بازهم بیکارتر.
اگر دل و دماغ سال 88 را داشتم، این روزها هرروز چیزی می نوشتم. از افاضات ابلهانه ی کریمی قدوسی که مدعی شده خاتمی با پادشاه پیشین سعودی زد و بند داشته تا جنایاتی که اسرائیل اخیرا انجام داده و کودکی به نام فارس را به ضرب گلوگه کشته است. این وسط وضعیت دلار و ماجرای fatf هم بودند.
حالا این کنار دست می بینی که امارات هم به مسلمانان پول و اقامت می دهد تا بروند یمن بجنگند. در توئیترم هم نوشتم که ظاهرا دوره ای که مسلمانان نسبت به دشمنان اشدا علی الکفار و رحما بینهم بودند گذشته و عبارات قرآنی جابه جا شده است.
یعنی با دشمنان رحما بینهم و با سایر مسلمین اشدا!
اخیرا مطلبی از کدیور خواندم که مدعی شده بهائیان طاهر هستند و می توان به آنها حکم نجاست نداد. حکم عجیبی است. بعید می دانم در شیعه سابقه داشته باشد.
کل مقاله حرفش این بود که بهائیان خود را موحد می دانند پس از حوزه کفر خارج هستند. نمی دانم. عجیب مقاله ای است که آدم را به فکر می برد.
الله اعلم
یکی از همکارانم که تقریبا شروع کارمان در اداره همزمان بود، احتمالا امروز به کانادا برسد
روزی که داشت از اداره خارج میشد، کلافه بودم. اگر اخلاقیات و مسائل شرعی در میان نبود و می شد، حتما مثل یکی از همکاران خانومم، در آغوشش می گرفتم و گریه می کردم.
شاید یک روزی این متن را برایش بفرستم تا بخواند.
بارها به خودش گفتم و اینجا هم برای ثبت در تاریخ می نویسم که همیشه و همیشه در دلم تحسینش می کنم.
آرزو می کنم روزی به ایران برگردد و با علمش به ایران کمک کند.
امروز یازده سپتامبر، علاوه بر اینکه سالروز اتفاق مشهور انفجار برجهای دوقلو است، سالروز مرگ یکی از اسلام ستیزان مشهور، مسعود انصاری هم هست. به قول بنده خدایی، خواندن نوشته های او نشان میدهد که چقدر دست آتئیستهای ایرانی خالی است.
از اکتشافات او که نمی دانم چرا لقب پروفسور را یدک میکشد، این است که می گفت الله نام یک بت بوده و الله اکبر یعنی الله از بقیه بت ها بزرگ تر است.
در کل این عالم فرزانه چهار سال پیش بعد از 86 سال فوت کرد و مطمئنم که با او به عدالت کامل در آن دنیا برخورد خواهد شد و او جزای کامل اعمالش را خواهد دید.
مسعود بحرینی صاحب محترم سایت شیعه نیوز خواهان انصراف پرسپولیس از بازی با الدوحیل شده عکس متنشو گذاشتم اینجا که متهم به قیچی کردنش نشم.
چندی پیش در تصادف پورشه، راننده خطاب به پلیس می گوید ماشین را کجا می بری و پلیس می گوید آدم کشتهای و او میگوید کشتهام که کشتهام. دیشو میدهم. جایی خواندم که این هجمه علیه راننده پورشه به واسطه پورشه سوار بودن اوست.
آیا واقعا ما نسبت به کسی که پورشه دارد دید منفی داریم؟
به عبارت سادهتر، چرا ما پولدارها رو دوست نداریم؟ البته درباره راننده پورشه، بی تفاوتیش نسبت به مرگ یک نفر هست که باعث ناراحتی مضاعف شده ولی این حرف هم درست هست که در ایران کسی از پولدارها خوشش نمیآید. خط انداختن روی ماشین نو ناشی از این تنفر هست که تو حق امثال مرا خوردی.
نکته دیگر اینکه در ایران برخلاف کشورهای سرمایه داری نه تولید و تلاش بلکه رانتها در تشکیل سرمایه و پولدار شدن موثر بوده و عبارت نوکیسه در اینجا شکل میگیرد. استادم دکتر پیران در سال ۸۸ عددی را مطرح میکرد و میگفت اگر در ایران کسی بیش از این پول و اموال داشت، شک نکنید است.
دکتر پیران نکته مهمی را می گفت و آن هم شکل گیری سرمایه در ایران بود. اصولا در ایران به دلیل تحولات مختلف ی و اجتماعی، نمی توان مانند انگلیس خاندانی را پیدا کرد که تا چندین نسل حفظ سرمایه داشتهاند و از سویی چرخه توزیع ثروت در ایران با فساد رابطه دارد.
درباره این سایت